پیک خبری 16، سخن آزاد

1397/04/23 تعداد بازدید: 2016
print
پیک خبری 16، سخن آزاد

قانون خدمات کشوری و پیرمرد کفش دوز!

توسط: جعفر رکنی
نام پیرمرد گوژپشت محاسن سفید تبسم بر لب را نمی‌دانم اما او را به چهره و رفتار می‌شناختم که به تعمیر کیف و کفش مشغول و از این راه گذران زندگی می‌کرد. اهل زنجان و ترک زبان بود. منزل محقری در شهرک نجفی مشهد داشت و محل کار پرصفا و گرمش بخش کوچکی از گاراژ منزلش بود که به دلیل نبود خودرو، خالی، اما محل کسب و کارش شده بود. چنین به نظر می‌رسید بخش انتهایی این گاراژ که با نئوپان جدا شده و با پرده سفیدی راه ورود پیرمرد از داخل منزل به مغازه را فراهم می‌کرد آشپزخانه کوچکشان قرار داشت چرا که هر موقع من برای تعمیر کیف و کفش بچه‌ها آنجا می‌رفتم و با او هم صحبت می‌شدم بوی روغن و غذاهای ایرانی از آن‌جا که احتمالا آشپزخانه منزل‌شان بود، به مشام می‌رسید.
یک پسر و یک دختر دانشجو داشت که هزینه تحصیل آن‌ها را هم باید از همین شغل تأمین و مدیریت می‌کرد.
پیرمرد باصفای داستان ما که وجه بارز او قناعت در دستمزد بود، مدتی در بغداد زندگی کرده بود. می‌گفت من موفق شدم با وزیر صدام (رئیس‌جمهور وقت کشور عراق) برای تظلم‌خواهی ملاقاتی داشته باشم اما نتوانستم جهت پیشگیری از تعطیلی کارگاهم، به اطاق شهردار یکی از مناطق شهر مشهد بروم و هر بار می‌رفتم ایشان یا نبودند یا جلسه بودند و یا امکان ملاقات نداشتم!
مأمور شهرداری چند باری برای این‌که ایشان در این محل کاسبی می‌کند و باید پروانه و... داشته باشد مراجعه کرده بود و ایشان باید شهردار را می‌دید تا شرح حال گوید شاید تخفیفی بگیرد که وضع حال به محال بدل نشود.
پیرمرد خنده روی قصه ما همیشه رادیوی برقی کوچکی که موج آن روی رادیو معارف تنظیم شده بود بالای سرداشت و با صدای قرآن و ذکر احادیث آن حال می‌کرد. وقت اذان دکان و کسب و کار را رها می‌کرد تا فریضه نماز را سر وقت ادا نماید.
پیرمرد یک‌بار وقتی کفش پسرم را دور دوزی کرد فقط 2000 تومان طلب کرد و بابت تعمیر مختصر کفش خودم فقط درخواست دویست تومان کرد؛ مبالغی که همان موقع در قیاس با دیگران ناچیز بود. او اکنون بین ما نیست و به دیدار معبودش شتافته است، اما هنوز هم هستند بسیاری که حتی در مناصب دولتی شرافتمندانه سر به کار خدمتند و اگرچه قانون خدمات کشوری متناسب با خدمات آن‌ها ارجی و اجری نمی‌نهد اما سر برکارند هرچند سکه‌ی آنان در بازار هزینه‌ها خریداری ندارد و دیر یا زود در مواجهه با واقعیت‌های تلخ یاد عدالت در نظام پرداخت‌ها را می‌گیرند که دیگر صدایشان به جایی نمی‌رسد و تنها تلخ‌کامی دستگیرشان می‌شود.
در این کارزار شوربختانه هر دستگاه و نهادی که دستش به جایی می‌رسیده برای خود یا در ذیل احکام کاری کرده و یا ضریبی تقویتی ستانده تا بیش از این راه ضعف در قدرت خرید طی نکند.
پیرمرد قصه‌ی ما اکنون در بین ما نیست اما کثیری انسان‌های شرافتمند وجود دارند که نه راه کم‌فروشی در کار خود پیش گرفته‌اند و نه از خدمت مأیوس؛ باید آن‌ها را دریافت، قبل از آنی که دیر شود، انشاا...
 
پیام ها:

loader
لینک های تصویری