تعیین دینامیک کانونی زلزله قیر – کارزین بیستم فروردین 1351 با استفاده از طیف امواج P در فواصل دور
Determining the Focal Dynamics of the Qir-Karzin Earthquake April 10, 1972 Using the Long-Distance P-Wave Spectrum
گرایش:زمین شناسی
نویسنده:اشرف، علیرضا
دانشگاه:دانشگاه فردوسی مشهد
سال انتشار:1351
چکیده
یکی از مشکلاتی که بشر سالیان دراز با آن مواجه بوده و صدماتی را به خاطر آن متحمل شده است، زمین لرزه می باشد. هر بار که زمین به خود تکان شدیدی می دهد به حیات تعدادی از انسان ها پایان می بخشد و تعدادی مجروح از خود به جای می گذارد.
در کشور ما نیز از این زمین لرزه ها نسبتاً زیاد اتفاق افتاده است، از جمله می توان زمین لرزه های لار در استان فارس، بوئین زهرا در منطقه قزوین، دشت بیاض در استان خراسان و قیر در استان فارس را نام برد.
و هر یک از این زمین لرزه ها با نابودی تعدادی از هم نوعان، خراب شدن تعداد زیادی خانه مسکونی و... همراه بوده است.
برای مثال زمین لرزه قیر بیش از ۵۰۰۰ کشته از خود به جای گذارد و موجب بی خانمانی ۱7۰۰۰ نفر از 225۰۰ نفر ساکنین آن گردید. و از تعداد بیش از ۳4۰۰ خانه مسکونی فقط حدود ۳۰۰ ساختمان با سقف ها و دیوارهای شکسته و آسیب دیده به جای ماند و بقیه به کلی ویران گردید.
برای پیروز شدن بر مشکل فوق بشر راه های مختلفی را تصور کرده است، از آن جمله:
1- شناخت خطوط زلزله خیز و انتخاب مناطق مسکونی در غیر آن
2- ساختن ساختما ن های پایدار و مقاوم در برابر زلزله
3- پیش بینی وقوع زلزله و پیشگیری از خسارات احتمالی آن
بنابراین شناخت بیشتر خصوصیات کانون زلزله خود قدمی در راه غلبه بر مشکل فوق است. مسئله ای که در این رساله مورد بررسی قرار گرفته است، تعیین دینامیک کانونی زلزله با استفاده از طیف امواجP در فواصل دور است. و برای این منظور، زلزله ای که در ساعت 4:36 روز دهم آوریل 1972 (بیستم فروردین 1351) در منطقه فیروزآباد کازرون در استان فارس (ناحیه قیر) که در راستای خمیدگی های کوه های زاگرس رخ داد، انتخاب شده است.
در اینجا لازم می دانم از جناب آقای دکتر نیازی، استاد راهنمای خود، بخاطر راهنمایی های بی دریغشان، و دیگر افرادی که به گونه ای در کار این رساله همکاری نموده اند، صمیمانه سپاسگزاری نمایم.
کلمات کلیدی
زمین لرزه، پیش بینی، خسارات، امواج P ، ناحیه قیر، استان فارس
Abstract
One of the problems that mankind has faced for many years and has suffered damages from is earthquakes. Every time the earth shakes severely, it ends the lives of many people and leaves many injured.
In our country, such earthquakes have occurred relatively frequently, including the Lar earthquake in Fars province, the Boein Zahra earthquake in the Qazvin region, the Dasht-e Biyaz earthquake in Khorasan province, and the Qir earthquake in Fars province.
Each of these earthquakes has been accompanied by the destruction of many human lives, the collapse of numerous residential houses, etc.
For example, the Qir earthquake left more than 5,000 fatalities and caused the homelessness of 17,000 out of 22,500 residents. Out of more than 3,400 residential houses, only about 300 buildings remained with broken and damaged roofs and walls, and the rest were completely destroyed.
To overcome this problem, mankind has considered various solutions, including:
1. Identifying seismic fault lines and selecting residential areas away from them
2. Constructing stable buildings resistant to earthquakes
3. Predicting earthquake occurrence and preventing its potential damages
Therefore, better understanding the characteristics of earthquake hypocenters is a step towards overcoming this problem. The issue investigated in this thesis is determining the focal dynamics of earthquakes using P-wave spectra at long distances. For this purpose, an earthquake that occurred at 04:36 on April 10, 1972 (corresponding to Farvardin 20, 1351 in the Iranian calendar) in the Firoozabad Kazeroon area of Fars province (Qir region), along the bending of the Zagros Mountains, has been selected.
Here, I would like to sincerely thank Mr. Dr. Niazi, my supervisor, for their generous guidance, and all others who contributed in some way to this thesis.
Keywords
Earthquake, Prediction, Damage, P-waves, Qir region, Fars province
مطالعه رخساره های رسوبی و محیط رسوبی سازند تیرگان (Hauterivian-lower Aptian) واقع در شمال ایران حوضه رسوبی کپه داغ و ارائه مدل رسوبی این سازند
Study of sedimentary facies and sedimentary environment of Tirgan Formation
گرایش:چینه شناسی و فسیل شناسی
نویسنده:خدایی، محمدعلی
دانشگاه:دانشگاه تربیت معلم
سال انتشار:1370
چکیده
حوضه رسوبی کپه داغ در شمال شرق ایران در زمان تریاس میانی با فاز کوهزایی میرین پیشین شکل گرفته است. از زمان ژوراسیک تا میوسن رسوبگذاری در این حوضه بطور مستمر ادامه داشته و تحولات تکتونیکی حادث در این حوضه به صورت پنج سکانس عمده پیشروی و پسروی شناخته شده است.رخساره سنگی تشکیل شده طی این فاصله زمانی در زمان میوسن پسین – ابتدای پلیوسن، تحت تاثیر فاز کوهزایی آلپ پسین چین خورده اند و طاقدیس و ناودیس های متعددی را با راستای NW-SE ایجاد نموده اند.با پیشروی دریای کرتاسه در بخش مرکزی، شمال و شمال غرب حوضه رسوبی کپه داغ، توالی ضخیمی از رخساره های کربناته، در پهنه وسیعی گسترش یافته اند که مبتنی بر مطالعات چینه شناسی و فسیل شناسی انجام شده در منطقه بخشی از این نهشته ها به عنوان سازند تیرگان معرفی شده اند. این سازند در محل مقطع تیپ واقع در 40 کیلومتری جنوب شرق شهر درگز با سن هوتروین – آپسین زیرین 730 متر ضخامت دارد. بخش عمده رخساره های تحتانی این سازند از محل مقطع تیپ به طرف شرق و جنوب شرق تغییر رخساره داده و به رخساره های سیلیسی آواری دلتایی – رودخانه ای تبدیل می شوند. به گونه ای که ضخامت رخساره های کربناته در فاصله 40 کیلومتری از مقطع تیپ در مقطع حمام قلعه به 387 متر و در فاصله 70 کیلومتری در مقطع زاوین به 100 متر و در فاصله 160 کیلومتری از آن در مقطع مزدوران به کمتر از 40 متر می رسد.این سازند به طور هم شیب بر روی سازند شوریجه گسترش می یابد و به طور هم شیب توسط سازند سرچشمه پوشیده می شود.در بخش هایی از حوضه رسوبی کپه داغ این سازند به عنوان سنگ مخزن ذخایر گازی شمال شرق ایران معرفی شده است.مطالعات فوق بر روی بخش مرکزی و جنوب شرقی حوضه رسوبی کپه داغ در چهار مقطع چینه شناسی که در راستائی به موازات گسترش حوضه (NW-SE) و به فاصله 70 – 40 کیلومتر از یکدیگر قرار دارند، آغاز گردیده است. در عملیات نمونه برداری از چهار مقطع انتخابی مجموعا 840 نمونه با فاصله متوسط 5/2 متر برداشت گردیده است.تهیه مقطع میکروسکوپی از کلیه نمونه های اخذ شده و انجام بررسی های دقیق پتروگرافی منجر به شناسایی میکروفاسیس های مختلفی گردیده است (13 میکروفاسیس) از مقایسه نتایج به دست آمده با رسوبات کربناته عهد حاضر و برخی از منابع علمی، تغییر و تحولات محیطی و دیاژنتیک به وقوع پیوسته در هر مقطع شناسایی و مبتنی بر تغییرات عمودی میکروفاسیس ها مدل رسوب گذاری منطقه مورد مطالعه ارائه شده است.براساس نتایج حاصل از مطالعات پتروگرافی و ترسیم ستون های تغییرات عمودی میکروفاسیس ها لاگ های گرافیک، منحنی های ضرایب تخریبی و فراوانی آلوکم ها و ستون های معرف پراکندگی رخساره های زیستی و ساخت های رسوبی میکروفاسیس ها، در هر یک از مقاطع تیرگان، حمام قلعه و زاوین تناوبی از مگاسکانس های کاهش عمق حوضه به ضخامت متوسط 250 متر، در هر مقطع قابل تشخیص است.هر یک از مگاسکانس های کاهش عمق حوضه از تعدادی سکانس کامل و ناقص تشکیل یافته و هر سکانس مرکب از تعدادی سیکل است.هر سیکل شاخص شرایط رسوب گذاری ویژه ای ایست که ترتیب ظهور آن ها در توالی، صرف نظر از سیکل های تکراری و ناقص، سکانس های عمومی کاملی از تحولات محیطی به وقوع پیوسته در مقطع زمانی معین را به نمایش می گذارند.گسترش شیل های مدادی سازند سرچشمه بر روی سکانس فوقانی هر مقطع، توزیع و پراکندگی رخساره های زیستی به ویژه ظهور فسیل اربیتولین در بخش فوقانی هر یک از مقاطع چینه شناسی، ضخامت تقریبا یکسان هر مگاسکانس از شواهدی هستند که در مقایسه جانبی مگاسکانس های عمومی هر مقطع با یکدیگر، بر تشابه شرایط محیطی و انطباق جانبی آن ها بر هم تاکید دارند.این مقایسه تا حد زیادی سیمای تحولات و شرایط رسوبی منطقه مورد بررسی را در توالی قائم هر مقطع و راستای گسترش جانبی آن ها نمایش می دهد.مبتنی بر ترتیب عمودی میکروفاسیس ها در سکانس ایده آل کاهش عمق حوضه، به ترتیب محیط های زیر تشخیص داده شده است.1- منطقه زیرین زیر حد جزر و مد: رخساره های این محیط شامل میکریت، بیوپل میکریت، بیومیکریت و اینترابیومیکریت همراه با بقایای فسیلی نظیر کرینوئید، بریوزوئر، جلبک های سبز و قرمز فرامینیفر و آثار جانوران حفار مانند حفرات و لانه های ناشی از زیست این جانوران می باشد.2- منطقه فوقانی زیر حد جزر و مد: محیط فوق با رخساره های بیوانکومیکریت بیواامیکریت همراه با اشکال فسیلی نظیر بریوزوئر، کرینوئید، فرامینیفر، انواع جلبک های سبز و قرمز و اشکال زیبایی از حفرات و لانه های ناشی از زیست جانوران حفار مشخص است.3- محیط بین حد جزر و مد: (باراالیتی) رخساره های شاخص این محیط ااسپاریت و بیواسپاریت می باشد که توسط آلوکم های دیگر نظیر اینتراکلاست، بیوکلاست و پلت همراهی می شود. بقایای فسیلی رایج در این محیط، شامل انواع جلبک های سبز و قرمز، اکینودرم و فرامینیفر می باشد. هماتیتی شدن برخی از آلوکم ها یکی از حوادث رایج در این محیط است.4- محیط لاگون: محیط فوق با رخساره های دولوبیومیکریت، پل میکریت و دولومیکریت مشخص می گردد. آثار و بقایای فسیلی در این میکروفاسیس بسیار محدود است.5- محیط بالای حد جزر و مد: این محیط با فاسیس های برشی – دولومیکریتی و شیلی مشخص می گردد. هیچگونه آثار و بقایای فسیلی (به جز جلبک های سازند استروماتولیت) در این محیط به چشم نمی خورد. رنگیزه لیمونیتی و هماتیت رخساره های سنگی این محیط را به شدت تحت تاثیر قرار داده اند. گسترش تخلخل چشم پرنده ای در قطعات زاویه دار و هموژن برشها معرف حضور اولیه کانی های تبخیری در آن ها می باشد.حضور رسوبات تبخیری اشکال زیبایی از لامیناسیون، استروماتولیت و تخلخل فنسترال از رخساره های شاخص این محیط هستند.از کنار هم قرار گرفتن پنج محیط رسوبی فوق به صورت کمربندهایی به موازات راستای عمومی حوضه کپه داغ (NW-SE) و قراردادن محیط بالای حد جزر و مد در جنوب – جنوب غرب و محیط زیر حد جزر و مد در شمال – شمال شرق، الگوی محیط رسوبی سازنده فوق ساخته می شود.
بررسی چینه شناسی و دیرینه شناسی واحدهای سنگی کرتاسه پایانی سنوزوئیک در کپه داغ خاوری
Stratigraphy and Paleontology of Late Cretaceous-Cenozoic Rock Units in Eastern Kopehdagh
گرایش:چینه شناسی و فسیل شناسی
نویسنده:وکیل باغمیشه، فاطمه
دانشگاه:دانشگاه تهران
سال انتشار:1376
چکیده
بازنگری در سن واحدهای سنگ چینه ای (Lithostratigraphy units) سازندهای آب تلخ، نیزار، کلات، پسته لیق، چهل کمان، خانگیران. به منظور مطالعه چینه شناسی نهشته های رسوبی مرز کرتاسه – سنوزوئیک، در منطقه کپه داغ سه برش در بخش شرقی و شمال شرق کپه داغ انتخاب، بررسی و مطالعه شد.در این سه برش، سرخس (شرق کپه داغ) و دره گز و برش لطف آباد، هر دو در محدوده شمال شرقی کپه داغ از سری کامل نهشته های کرتاسه فوقانی (سازند آب تلخ)، تا نهشته های رسوبی سنوزوئیک که در این ناحیه کم و بیش حفظ شده است بازدید و نمونه برداری شد، نمونه های زیر بر اساس فونای موجود.- معرفی توالی رسوبی در برش های مورد مطالعه- تفکیک واحدهای سنگی کرتاسه فوقانی از واحدهای سنگی سنوزوئیک، و تعیین شش افق شاخص بر اساس فونای موجود (روزنه داران و استراکودها) مطالعه و نتایج زیر حاصل گردید.- مطالعه و بررسی سیستماتیک بیش از 25 جنس روزنه داران و 15 جنس استراکود.- بررسی توزیع چینه ای جنس ها و گونه های مطالعه شده.- مطالعه شرایط حاکم بر محیط های رسوبی نهشته های مورد نظر.- مقایسه واحدهای رسوبی موجود در برش های مورد مطالعه.- مقایسه واحدهای رسوبی، شرق کپه داغ با دیگر حوضه های ایران، زاگرس و ایران مرکزی.- بررسی شرایط جغرافیای دیرینه حاکم بر منطقه.- و بالاخره تهیه نقشه برش ها، به مقیاس 1:50000.و نهایتا نتایج حاصل از تحقیق مورد نظر:با اتمام نهشته های رسوبی (مارن های آبی خاکستری) سازند آب تازه کرتاسه فوقانی نیزدر حوضه کپه داغ به پایان می رسد. نهشته های رسوبی بعد از سازند آب تلخ به سنوزوئیک تعلق دارند و 5 واحد سنگی بعدی عبارتند از: سازندهای: نیزار، کلات، پسته لیق، چهل کمان و خانگیران، که هر واحد سنگی از نظر زمانی سن، پالئوسن، ائوسن، الیگوسن، میوسن و پلیوسن را مشخص می کند. از نظر جغرافیای دیرین، کپه داغ شرایط رسوبی دریای پیشرفته در خشکی را داشته و بطور ناپیوسته ارتباط خود را با آبهای آزاد (اقیانوس ها) حفظ می کرده است. آخرین مطلب اینکه، حوضه رسوبی کپه داغ با شکل گیری حوضه پارا تتیس بی ارتباط نبوده و احتمالاً گسترش نهشته های سنوزوئیک این حوضه در پی تشکیل حوضه پاراتتیس صورت گرفته است.
In order to study the stratigraphy of the sedimentary deposits at the Cretaceous-Cenozoic boundary in the Kopeh-Dagh region, three sections in the eastern and northeastern parts of Kopeh-Dagh were selected, investigated, and studied.In these three sections—Sarakhs (eastern Kopeh-Dagh), Dareh-Gaz, and Lotfabad, both located in the northeastern part of Kopeh-Dagh—the complete sequence of Upper Cretaceous deposits (the Abtalkh Formation) up to the sedimentary deposits of the Cenozoic, which are partially preserved in this area, was visited and sampled. The following samples were studied based on the existing fauna:• Introduction of the sedimentary sequence in the studied sections.• Separation of Upper Cretaceous rock units from Cenozoic rock units, and identification of six key horizons based on the existing fauna (foraminifera and ostracods). The following results were obtained:• Systematic study and investigation of over 25 genera of foraminifera and 15 genera of ostracods.• Examination of the stratigraphic distribution of the studied genera and species.• Study of the conditions governing the sedimentary environments of the deposits in question.• Comparison of the sedimentary units present in the studied sections.• Comparison of the sedimentary units in eastern Kopeh-Dagh with other basins of Iran, Zagros, and Central Iran.• Investigation of the paleogeographic conditions prevailing in the region.• And finally, preparation of section maps at a scale of 1:50,000.And finally, the results of the research are as follows:• With the end of the sedimentary deposits (gray-blue marls) of the Abtalkh Formation, the Upper Cretaceous also concludes in the Kopeh-Dagh basin.The sedimentary deposits after the Abtalkh Formation belong to the Cenozoic, and the subsequent five rock units are the formations: Nizar, Kalat, Pesteh Liq, Chehel Kaman, and Khangiran. Each rock unit chronologically represents the Paleocene, Eocene, Oligocene, Miocene, and Pliocene ages, respectively.• From a paleogeographic perspective, Kopeh-Dagh had the sedimentary conditions of an advanced inland sea and intermittently maintained its connection with open waters (oceans).• Finally, the Kopeh-Dagh sedimentary basin was not unrelated to the formation of the Paratethys Basin, and it is likely that the extent of the Cenozoic deposits in this basin occurred following the formation of the Paratethys Basin
بررسی چینه شناسی و بیوفاسیس سازند تیرگان در حوضه کپه داغ خاوری (حد فاصل روستاهای مزدوران – شوراب)
Stratigraphic and Biofacies Investigation of the Tirgan Formation in the Eastern Kopehdagh Basin
گرایش:چینه شناسی و فسیل شناسی
نویسنده:آقا داداشی ابهری، فاطمه
دانشگاه:دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال
سال انتشار:1380
چکیده
حوضه رسوبی کپه داغ در حاشیه شمال خاوری ایران واقع است و به علت ضخامت زیاد رسوبات دریایی و عدم وجود فعالیت های آتش فشانی در طول دوران های دوم و سوم، رسوبات این حوضه از دیرباز مورد توجه زمین شناسان و محققان بوده است.
هدف اصلی این رساله بررسی بیوفاسیس و لیتوفاسیس سازند تیرگان در بخش خاوری حوضه رسوبی کپه داغ است.
در این راستا به پیشنهاد جناب آقای دکتر آقانباتی استاد راهنمای این رساله منطقه وسیعی در بخش خاوری حوضه رسوبی کپه داغ انتخاب و 11 برش چینه شناسی از نهشته های کرتاسه زیرین مورد بررسی قرار گرفت.
به علت وسعت منطقه و حجم زیاد مطالعاتی، منطقه موردنظر به دو محدوده خاوری و باختری تفکیک گردید و عنوان دو پایان نامه را به خود اختصاص داد. در بخش خاوری که عنوان اصلی این رساله است. 5 برش اصلی و 2 برش شاهد مورد مطالعه قرار گرفت (شکل الف: موقعیت جغرافیایی برش های مورد مطالعه در راهنمای 1:100000 ایران). بخش باختری نیز که 4 برش را در بر می گرفت بطور همزمان توسط سرکار خانم مهندس مریم هاشمی مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
در این رساله سازند تیرگان در 7 منطقه مزدوران، پده ها، باغک، شوریجه علیا، شوراب، نعتو و درازاب مورد بررسی قرار گرفت و در نهایت این برش ها با برش های بخش غربی حوضه که عبارتند از چنار، طاهرآباد، آرتنج و قرقره مقایسه گردید. (شکل ب: تصویر ماهواره ای برش های مورد مطالعه را در بخش خاوری حوضه کپه داغ خاوری نشان می دهد.)
بررسی های صحرایی و همچنین مطالعه بر روی ستون های چینه شناسی تهیه شده از منطقه نشان می دهد که ضخامت سازند از غرب به شرق کاهش می یابد، به گونه ای که در برش چنار که غربی ترین برش از مجموع 11 برش مطالعه گردیده است، این سازند 98 متر ضخامت دارد در حالیکه در برش شوراب که شرقی ترین برش در این مجموعه است این ضخامت تنها به 10 متر می رسد. در تمامی برش ها بین سنگ ماسه های قرمز رنگ سازند شوریجه و آهک های اائیدی سازند تیرگان یک روند تدریجی برقرار است در حالیکه مرز بالایی این سازند با شیل های مدادی سازند سرچشمه کاملاً ناگهانی مشخص است.
همزمان با مطالعه مقاطع نازک جهت بررسی های زیست چینه ای و تعیین سن سازند بر مبنای نمونه های فسیلی، بررسی مقدماتی لیتوفاسیس ها نیز صورت پذیرفت و تعداد 9 میکروفاسیس کربنانه و 2 میکروفاسیس تخریبی تشخیص داده شد. بر این اساس محیط رسوبی سازند تیرگان در چهار گروه محیط رسوبی دریای باز، سد، لاگون (پشت سد) و پهنه جزو و مدی طبقه بندی گردید.
برای نامگذاری لیتوفاسیس ها از روش دانهام بهره گرفته شد و در نهایت بر اساس مجموعه فونای تشخیص داده شده و همچنین لیتوفاسیس ها محیط رسوبی سازند تیرگان بالای حد جزو تا زیر حد مد در نظر گرفته شد.
سن سازند نیز بر پایه مطالعات انجام شده بر روی برش ها در این محدوده آپتین (lower cretaceos) تعیین گردید.
The Kopeh-Dagh sedimentary basin is located in the northeastern margin of Iran. Due to the great thickness of marine sediments and the absence of volcanic activities during the Second and Third eras, the sediments of this basin have long been of interest to geologists and researchers.
The main objective of this thesis is the study of biofacies and lithofacies of the Tirgan Formation in the eastern part of the Kopeh-Dagh sedimentary basin.
In this regard, upon the suggestion of Mr. Dr. Aghanabati, the supervisor of this thesis, a vast area in the eastern part of the Kopeh-Dagh sedimentary basin was selected and 11 stratigraphic sections of Lower Cretaceous deposits were investigated.
Due to the extent of the area and the large volume of studies, the area in question was divided into eastern and western sectors and became the subject of two theses. In the eastern part, which is the main title of this thesis, 5 main sections and 2 witness sections were studied (Figure A: Geographical location of the studied sections on the 1:100,000 Iran guide map). The western part, which included 4 sections, was simultaneously discussed and investigated by Ms. Engineer Maryam Hashemi.
In this thesis, the Tirgan Formation was investigated in 7 areas: Mozduran, Paddeha, Baghak, Shurijeh Olya, Shurab, Nat'oo, and Darazab, and finally these sections were compared with the sections of the western part of the basin, which are: Chenar, Taherabad, Artenj, and Gharghareh. (Figure B: The satellite image shows the studied sections in the eastern part of the Eastern Kopeh-Dagh basin.)
Field investigations and also the study of stratigraphic columns prepared from the region show that the thickness of the formation decreases from west to east, such that in the Chenar section, which is the westernmost section among the total of 11 studied sections, this formation has a thickness of 98 meters, while in the Shurab section, which is the easternmost section in this collection, this thickness reaches only 10 meters. In all sections, a gradual trend is established between the red sandstones of the Shurijeh Formation and the oolitic limestones of the Tirgan Formation, while the upper boundary of this formation with the pencil shales of the Sarcheshmeh Formation is completely sudden.
Simultaneously with the study of thin sections for biostratigraphic investigations and determining the age of the formation based on fossil samples, a preliminary investigation of lithofacies was also carried out, and 9 carbonate microfacies and 2 detrital microfacies were identified. Based on this, the sedimentary environment of the Tirgan Formation was classified into four groups of sedimentary environments: open marine, barrier, lagoon (back-barrier), and intertidal zone.
For naming the lithofacies, Dunham's method was used, and finally, based on the identified fauna assemblage and also the lithofacies, the sedimentary environment of the Tirgan Formation was considered from above the tidal flat to below the wave base.
The age of the formation was also determined as Aptian (Lower Cretaceous) based on studies conducted on the sections in this range.
بایواستراتیگرافی تشکیلات چهل کمان در مقاطع تنگ نیزار روجکودر واقع در ناحیه کپه داغ
Biostratigraphy of the Chehel Kaman Formation in the Narrow Sections of the Neyzar Rojkodar Located in the Kopehdagh District
گرایش:چینه شناسی و فسیل شناسی
نویسنده:صدقی، غلامرضا
دانشگاه:دانشگاه آزاد اسلامی
سال انتشار:1372
چکیده
قدیمی ترین نهشته منطقه مورد مطالعه سازند نیزار است که نام آن از تنگ نیزار واقع در 17 کیلومتری شمال روستای مزدوران و 122 کیلومتری مشهد گرفته شده است. ضخامت این سازند 320 متر از ماسه سنگ گلاکونیتی مایل به سبز و شیل و به طور فرعی در بخش بالایی از لایه های نازک آهکی تشکیل یافته است. به طور کلی این سازند فاقد فسیل مشخصی می باشد و سن آن با توجه به موقعیت چینه شناسی به ماستریختین نسبت داده شده است و از لحاظ محیط رسوبی ماسه سنگ های سازند نیزار در محیط دریایی گذاشته شده است. سازند جدیدتر سازند کلات است که نام آن از شهر تاریخی کلات نادری گرفته شده است. بیرون زدگی های سازند کلات بخش عمده سنکلینال معلق کلات نادری را تشکیل داده اند. گرچه نام سازند از کلات گرفته شده است ولی به علت اینکه بخش بالایی درمقطع کلات ظاهر نشده است و این بخش به خوبی در تنگ نیزار نمایان است. لذا با حفظ نام سازند مقطع تیپ آن را مولف (افشار حرب 1979) ترجیحا در تنگ نیزار تعیین کرده است. ضخامت این سازند 277 متر از سنگ های آهک و آهک های ماسه ای شیل در مقطع تیپ تشخیص داده شده است که به 5 عضو تقسیم شده است. 1- آهک زیرین 2- شیل زیرین 3- آهک میانی 4- شیل بالایی 5- آهک بالایی. این سازند معادل سازند مینا در کشور ترکمنستان است. با توجه به فسیل سیدرولیتس کالسیترا پوئیدسی میتوان آن را به ماستریختین بالایی نسبت داد.
کلمات کلیدی
نیزار، مزدوران، سنکلینال معلق، چینه شناسی
Abstract
The oldest deposit in the studied area is the Nizar Formation, named after Tang-e Nizar, located 17 km north of Mozduran village and 122 km from Mashhad. This formation, with a thickness of 320 meters, consists of greenish glauconitic sandstone and shale, with subordinate thin limestone layers in the upper part. Generally, this formation lacks distinct fossils, and its age, based on stratigraphic position, is attributed to the Maastrichtian. Sedimentologically, the sandstones of the Nizar Formation were deposited in a marine environment.The younger formation is the Kalat Formation, named after the historic city of Kalat-e Naderi. Outcrops of the Kalat Formation constitute a major part of the Kalat-e Naderi suspended syncline. Although the formation is named after Kalat, because the upper part is not exposed in the Kalat section and this section is well-represented in Tang-e Nizar, the author (Afshar Harb, 1979) preferably designated the type section in Tang-e Nizar while retaining the formation name. The thickness of this formation in the type section is 277 meters, identified as limestone and calcareous sandstone-shale sequences, and is divided into five members: 1-Lower Limestone, 2-Lower Shale, 3-Middle Limestone, 4-Upper Shale, and 5-Upper Limestone. This formation is equivalent to the Mina Formation in Turkmenistan. Based on the fossil Siderolites calcitrapoides, it can be assigned to the Upper Maastrichtian
Keywords
Nizar, Mozduran, Suspended Syncline, Stratigraphy
اکتشافات ژئوشیمیایی سیستماتیک ناحیه ای در منطقه ده سلم (شاه کوه)
Regional Systematic Geochemical Explorations in the Dekh Salm (Shah Kooh) Area
گرایش:ژئوشیمی
نویسنده:مباشر، امیر
دانشگاه:دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران
سال انتشار:1370
چکیده
به منظور شناخت وتعیین پتانسیل معدنی ناحیه شاه کوه، واقع در شرق ایران و بفاصله 120 کلومتری جنوب بیرجند (به خط مستقیم)، از محدوده ای قریب بـــه 100 کلومتر مربع 385 نمونه ژئوشیمیایی و 242 نمونه کانی سنگین از رسوبات رودخانــه ای و تعدادی نمونه سنگ (چکشی) از آثار معدنی برداشت که پس از آماده سازی، ایــــــن نمونه ها به روش جذب ادبی و اسپکترومتری و نیز مطالعه کانی شناسی بطریق کانی هــای سنگین، مورداندازه گیری قرار گرفته است. داده های بدست آمده که به سه گروه کمــی (جذب ادبی)، نیمه کمی (اسپکترومتری) و کیفی (کانی سنگین) قابل تقسیم انـــد، پس از تحلیل های آماری لازم، نتایج بصورت 7 نقشه آنومالی ارائه شده است.
بطور کلی نتایج حاصل، حاکی از وجود پتانسیل مواد معدنی (خصوصاً فلزی) در گرانیت شاه کوه، شیل های ژوراسیک بطور محرز و احتمالا "شیل های ترپاس و آهک های کرتاسه است، که بنظر می رسد کانی سازی بوسیله گسل های ناحیه تحت کنترل باشـــد. وسعت آنومالهای بدست آمده 21 عنصر اندازه گیری شده، چندان وسیع اند، که گاه ممکن است کاذب بنظرآینده، در حالیکه حضور بسیاری از این عناصر شکل کانی در نمونه های کانی سنگین نظیر کاسیتریت، شئلیت، کالکوپیریت، مونازیت، گالن و ...... تا حــد زیادی موءید دامنه پروسعت این آنومالیها خواهند بود.
در هر صورت آنچه که موردشناسایی قرار گرفته است نه تنها اتمام این عملیـــات تلقی نمی گردد، بلکه ادامه مراحل بعدی مطالعات را تا دسترسی به اهداف نهایی یعنی کانسار، پیشنهاد می دارد.
کلمات کلیدی
شاه کوه، بیرجند، ژئوشیمیایی، کانی سنگین، آنومالی
Abstract
In order to recognize and determine the mineral potential of the Shah Kuh region, located in eastern Iran and 120 kilometers south of Birjand (in a straight line), from an area of approximately 100 square kilometers, 385 geochemical samples and 242 heavy mineral samples from river sediments, along with several rock (hammer) samples from mineral occurrences, were collected. After preparation, these samples were measured using the atomic absorption and spectrometric methods, as well as mineralogical studies through heavy minerals. The obtained data, which can be divided into three groups—quantitative (atomic absorption), semi-quantitative (spectrometry), and qualitative (heavy minerals)—after necessary statistical analyses, have been presented as 7 anomaly maps.
In general, the results indicate the existence of mineral potential (particularly metallic) in the Shah Kuh granite, Jurassic shales, and evidently probably "Triassic shales and Cretaceous limestones," which appears to be controlled by the faults in the region. The extent of the obtained anomalies for the 21 measured elements is so vast that they may sometimes appear false, while the presence of many of these elements in mineral form in heavy mineral samples such as cassiterite, scheelite, chalcopyrite, monazite, galena, etc., will largely confirm the distribution range of these anomalies.
In any case, what has been identified is not considered the completion of these operations; rather, it suggests the continuation of subsequent study stages until achieving the ultimate goals, namely the ore deposit.
Keywords
Shah Kuh, Birjand, geochemistry, heavy mineral, anomaly
مطالعه سیستماتیک کنودونتهای کربونیفر در البرز (تتورود – شهمیرزاد – دزدبند) و ناحیه کلمرد طبس در ایران مرکزی
A Systematic Study of Carboniferous Conodonts in Alborz (Tetorud - Shahmirzad - Dazdband) and the Kalmard District of Tabas in Central Iran
گرایش:چینه شناسی و فسیل شناسی
نویسنده:رضائی، الهام
دانشگاه:دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال
سال انتشار:1376
چکیده
در این نوشتار به مطالعه فسیل های کربونیفر زیرین (به ویژه کنودونتها) در برش های دزدبند در جاده چالوس، تتورود در منطقه فومنات، شهمیرزاد واقع در شهرستان شهمیرزاد و برش های راهدار و مدبیگی در منطقه کلمرد طبس پرداخته شد.
بر مبنای مطالعات انجام پذیرفته، از بالاترین لایه های کربناتی رسوبات تخریبی متعلق به قبل از سازند مبارک، کنودونت Icriodus cf alternatus به دست آمد که سن دونین پسین را مشخص می نمود و در کربونیفر زیرین با توجه به فرامینیفرهایی همچون
Dainella comatica, Endothyra omphalota, Archaediscus stilus
و مرجان هایی مانند Zaphretoides, Kveichouephyllum sp
و براکیوپودهایی مانند Leptagonia sp., Stegacanthia sp
سن تورنزین – ویزئن مشخص شد و همچنین در قسمت های فوقانی این برش، به استناد مطالعات بزرگ نیا در سال 1973 سن نامورین در نظر گرفته شد.
برش شهمیرزاد، با توجه به کنودونتهایی همچون Clydagnathus. Cavusformis
Polygnathus lacinatus, Hindeodella subtilis, Spathognathodus Scitulus, Spathognathodvs compbeli.
سن تورنزین – ویزئن مشخص شد.
برش تتورود نیز، بر مبنای کنودونتهایی همچون Gnathodus, semiglaber
Siphonodella isostichia Gnothodus punktatus,
سن تورنزین – ویزئن مشخص شد.
بخش A از سازند گچال در برش های راهدار و مدبیگی مورد مطالعه قرار گرفت که برش راهدار با توجه به کنودونتهایی همچون Ozarkodina hindei, Clydagnathus gilwergensis و همچنین در برش مدبیگی بر مبنای کنودونتهایی مانند Spathognathus cyrius, Gnathodus psudosemiglaber, Spatho gnathus tridentatus سن تورنزین تعیین گردید.
از نظر پالئواکولوژی در کربونیفر زیرین رسوبات برش دزدبند در پهنه جزر و مدی تشکیل شده است. درحالیکه رسوبات شهمیرزاد در عمق بیشتری نسبت به دزدبند تشکیل می شده است و در همین زمان رسوبات برش تتورود در حوضه هایی واقع در بخش های میانی و بالایی شیب قاره ای تشکیل می شده است که نسبت به دو حوضه قبلی نسبتا عمیق تر بوده است که شکل گیری حوضه های این رسوبات با حرکات تکتونیکی شاقولی همچون تشکیل حوضه های هورست و گرابن در پیوند بوده است.
واحد A از سازند گچال نیز در برش مدبیگی در زمان تورنزین دارای عمق بیشتری نسبت به برش راهدار بوده است.
بررسی ساختار، ریخت زمین ساخت و سایزمو تکتونیک ناحیه شمال نیشابور به کمک نرم افزارهای GIS و RS
Investigating the Structure, Terrain and Tectonic Seismology of the North Neyshabur Region Using GIS and RS Software
گرایش:زمین شناسی ساختمانی و زمین ساخت
نویسنده:علی نیا، هادی
دانشگاه:دانشگاه سیستان و بلوچستان
سال انتشار:1391
چکیده
گستره مورد مطالعه با مساحتی حدود 1486 کیلومتر مربع در استان خراسان رضوی و در شمال شهرستان نیشابور بین طول جغرافیایی ″37 ′34 58° تا ″30 ′22 59° و عرض جغرافیایی ″17 ′29 36° تا ″51 ′58 35° واقع شده است. این منطقه از شمال به رشته کوه های بینالود و از غرب به حوزه آبریز رودخانه های کشف رود و اترک و از شرق به حوزه آبریز کال شور و از جنوب هم به جاده نیشابور – مشهد محدود می شود. درواقع این محدوده قسمت عمده حاشیه جنوبی بینالود را در بر می گیرد. مهمترین شهر واقع در قلمرو گستره مورد مطالعه نیشابور است.
در این مطالعه با توجه به ساختارهای برداشت شده در منطقه و همچنین شناسایی خطواره ها با استفاده از تکنیک های سنجش از دور روند غالب شکستگی های منطقه، شمال غرب – جنوب شرق (w45N) به دست آمد. از طرفی با توجه به اینکه بیشتر چین های برداشت شده در منطقه دارای روند شمال غرب – جنوب شرق می باشند نشان دهنده وارد شدن نیرو از سمت جنوب غرب – شمال شرق بر محدوده مطالعاتی است. با میانگین گیری از موقعیت محورهای فشردگی به دست آمده از سطوح محوری چین ها مختصات محور فشردگی برای این منطقه 5/205 حاصل گردید.
با استفاده از شاخص های ریخت سنجی کمی از قبیل شاخص نسبت شکل حوضه (BS)، انتگرال فراز سنجی (Hi)، نامتقارن بودن حوضه آبریز (AF)، شاخص سینوسیتی پیشانی کوهستان (Smf)، نسبت پهنای کف دره به ارتفاع آن (Vf)، شاخص سینوسیتی رودخانه (S)، شاخص طول به گرادیان رود (SL)، بررسی ریخت زمین ساخت حوضه های گستره شمال نیشابور (Km2 169/1117) انجام گرفت. با توجه به بررسی شاخص های هفت گانه ریخت سنجی و همچنین با استفاده از نرم افزارهای ArcGIS، Spss و Minitab نقشه پهنه بندی تکتونیک فعال منطقه به صورت کمی ترسیم و در 4 رده (بسیار فعال، فعال، نیمه فعال و غیر فعال) تفکیک گردید. براساس نقشه مذکور بخش جنوبی محدوده مورد مطالعه با وسعت 441/538 کیلومتر مربع معادل 32/36 درصد از وسعت گستره مورد مطالعه دارای تکتونیک بسیار فعال اند. نقشه پهنه بندی ترسم شده افزایش میزان فعالیت تکتونیکی را از شمال به سمت جنوب تا جنوب غرب نشان می دهد. در نقشه مذکور امتداد گسل های شمال نیشابور و نیشابور دقیقا به بخش بسیار فعال گستره مورد مطالعه منتهی می شود و بیانگر آن است که گسل های مورد بحث دارای فعالیت تکتونیکی عهد حاضر است و پتانسیل بالایی برای ایجاد زمین لرزه دارند.
در این پژوهش، با استفاده از منابع مختلف، کاتالوگ داده های لرزه خیزی در بازه زمانی سال های 1900 تا 2012 در شعاع 150 کیلومتر نیشابور جمع آوری، و پارامترهای لرزه خیزی با توجه به گسل های فعال در گستره مورد مطالعه محاسبه گردید. بیشینه شتاب افقی وارد بر شهر نیشابور حاصل از گسل شمال نیشابور با توان لرزه زایی057/7 ریشتر g 433/0 شتاب ثقل زمین محاسبه گردید؛ این در صورتی است که گسل در فاصله 82/8 کیلومتری شهر نیشابور فعالیت کند. در نهایت با توجه به PGA برآورد شده، نقشه پهنه بندی خطر لرزه خیزی گستره مورد مطالعه در نرم افزار ArcGIS با استفاده از ابزار تحلیل گر زمین آماری ترسیم گردید
کلمات کلیدی
نیشابور، شاخص های ریخت زمین ساختی، پهنه بندی، تکتونیک فعال، خطر زمین لرزه، گسل فعال، تحلیل گر زمین آماری
Abstract
Keywords
بررسی پترولوژی ولکانیسم ائوسن در ورقه زمین شناسی 1:100،000 فردوس جنوب خراسان
Investigation of the Petrology of Eocene Volcanism in the 1:100,000 Geological Sheet of Ferdows South Khorasan
گرایش:پترولوژی
نویسنده:پور لطیفی، علی
دانشگاه:دانشگاه آزاد، واحد تهران شمال
سال انتشار:1383
چکیده
ماگماتیسم همواره منشاء اصلی ساخت پوسته جدید زمین بشمار می رود. پراکندگی گسترده سنگ های آتشفشانی در شمال شهرستان فردوس و چشمه آبگرم این منطقه حکایت از آخرین مراحل آتشفشان های جوان سنوزوئیک در این منطقه دارد.مطالعات انجام شده در منطقه فردوس به منظور ارائه پایان نامه کارشناسی ارشد پس از تهیه نقشه زمین شناسی با مقیاس 1:100000 در استان خراسان به موازات وظایف سازمان زمین شناسی مرکز مشهد انجام شده. این بررسی در حوضه شمال ایران مرکزی انجام شده و شامل بخشهایی از کلات، گرگو، دوقل کوه و کوه های قالی فوک است. چهار گوش های به نقشه درآمده همجوار این ناحیه، عبارتند از گناباد و آیسک با مقیاس 1:100000 بررسی های زمین شناسی این منطقه به کمک مطالعات چند منظوره و تهیه بانک اطلاعات دیجیتالی و گرافیکی زمین شناسی انجام پذیرفته. سنگ های رسوبی موجود در این ناحیه متعلق به پالئوزوئیک و مزوزوئیک می باشند که کم و بیش دگرگونه شده اند. پلوتونیسم پالئوژن و ولکانیسم نیمه عمیق سنوزوئیک این دگرگونه ها را تحت تاثیر قرار داده اند. سنگ های یاد شده در کوه های کلات، دوقل کوه و قالی فوک به وسیله محصولات آتشفشانی و از سوی جنوب غرب کوه کلات به وسیله نهشته های رسوبی سنوزوئیک پوشیده شده اند. یک توالی با حداقل سه نهشته رسوبی کواترنری در سمت جنوب غربی کوه کلات دیده می شود و نهشته های جواب تراسهای آبرفتی روی آن ها قرار گرفته . سنگ های آتشفشانی ترشیری تحت تاثیر دو سیستم گسل های چپ گرد با شیب زیاد، با روندهای شمال شرق – جنوب غرب و شمال غرب – جنوب شرقی قرار گرفته اند. در چهار گوش های نقشه های همجوار این منطقه نیز، گسل های این هر دو سیستم، سنگ های رسوبی و آتشفشانی ترشیری، پلیوسن و (یا) نهشته های پلئیستوسن را تحت تاثیر قرار داده اند.سنگ های آتشفشانی ناحیه فردوس، با زمان های ائوسن تا اوایل کواترنری تعلق دارند. گدازه های با گرایش تولئیتی و کالکوآلکالن به شکل بازالت، آندزیت، تراکیت و ریولیت در منطقه فوران داشته اند. در این منطقه دو واحد پیروکلاستیک براساس بافت و ترکیب کانی شناسی و جایگاه چینه ای تفکیک شده. گدازه های غرب منطقه، دارای توف برش با قطعات سنگی اغلب ناجور با لایه هایی از لاپیلی توف می باشد که به نظر می رسد حاصل عملکرد تفراهای با ترکیب ریوداسیت و / یا جریان های پیروکلاستیک با تراکم زیاد که نزدیک شکافها بیرون ریخته اند، باشند. بر روی این واحد، سنگ های آندزیت جوان تر با جریان های پیروکلاستیک متراکم قرار گرفته.در بخش شرقی منطقه، آگلومرائی حجیم و تفکیک ناپذیر و ردیفی از مواد آذرآواری وجود دارد که به وسیله انفجار ماگما حاصل از خروج گاز و مواد فرار ایجاد شده. قطعات سنگی در طبقات پیروکلاستیک از لایه های پیش از آغاز ولکانیسم که در حال حاضر نزدیک آگلومرا دیده نمی شوند و سنگ های ولکانیکی تشکیل شده. ولی احتمالا این سنگ ها در ابتدای فوران در محل حضور داشته اند.فردوس منطقه ای که مطالعات پترولوژی سنگ های آتشفشانی شمال آن در اینجا ارائه شده، شهری است که در 450 کیلومتری جنوب باختری مشهد، مرکز استان خراسان. منطقه ای واقع در طول های جغرافیایی 58:30 و 58:00 درجه و عرض های جغرافیایی 34:00 و 34:30 درجه. در حاشیه شمال غربی زون ایران مرکزی. این منطقه به دلیل فاصله زیادی که از مرکز دارد و عدم دسترسی به رخنمون های آن در زمان مطالعه فاقد مطالعات جدی در مورد شناخت کانی زائی سنگ شناسی ژئوشیمیایی و توان معدنی بود.کمبود اطلاعات از ساختارهای موجود در فوران های آتشفشانی بعد از کرتاسه بالایی تا اواخر نئوژن و اوایل کواترنری دلیل اصلی این تحقیق واقع شد.
کلمات کلیدی
ماگماتیسم، سنوزوئیک، سازمان زمین شناسی، سنگ های آتشفشانی، فردوس، رخنمون